ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
منحنی قامتم، قامت ابروی توست
خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی اوست
حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست
بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست
چون به عدد یک تویی من همه ی صفرها
آنچه که معنی دهد قامت دلجوی توست
پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو
گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست
بی تو وجودم بود یک سری واگرا
ناحیه همگراش دایره روی توست
(پروفسور هشترودی)
پیش خوانی کنید تا مطالبی که فراموش کرده اید را یادآوری کنید
سوالاتی را که درباره موضوع مورد نظر فکر می کنید بنویسید
حال دنبال پاسخها باشید
اگر درس را متوجه شدید بازگویی کنید و گرنه بعد از درس معلم سعی کنید مطالب را بازگو کنید
برای جلسه بعد مطالب جلسه قبل را مرور کنید
1) جستجو برای الگو:
همواره کار حل مساله را با
نوعی ادراک شهودی از مساله شروع می کنیم و با بررسی چند حالت خاص به سوی
الگوسازی برای حل کامل آن جلو می رویم.
۲) رسم شکل:
در هر مساله ای
که امکانپذیر باشد رسم یک شکل (اعم از هندسی یا یک نمودار و غیره) می تواند
در یافتن حل مساله الهام بخش باشد و رابطه بین اجزا مساله را بهتر نمایان
می سازد.
۳) صورتبندی مساله معادل:
در بخش قبل دیدیم که گام نخست در
حل مساله عبارت است از جمع آوری داده - جستجو - فهمیدن مساله - برقراری
ارتباط بین اجزا - حدس زدن و تجزیه تحلیل. ولی اگر همه این کارها به روش
معقولی میسر نباشد چه کنیم؟ یعنی اینکه ممکن است کارهای محاسباتی خیلی
پیچیده باشد و یا به سادگی نتوانیم حالتهای خاصی را مطرح کنیم تا به بینش
لازم برسیم.آنچه در چنین شرایطی توصیه می شود این است که مساله را با مساله
ای معادل ولی ساده تر جایگزین کنیم. راه کلی در این گونه معادل سازی به
بینش و تجربه های عمومی باز می گردد ولی کارهایی از قبیل دستکاریهای جبری
یا مثلثاتی و تفسیر مجدد مساله با زبانی دیگر می تواند موثر باشد.